English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I read through the letter. U من این نامه را کاملا میخوانم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Read out the letter. Read the letter aloud. U نامه را بلند بخوان
the heart's letter is read in the eyes <proverb> U رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
Other Matches
Get the letter to him . Have the letter handed to him. U نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter U هی کاغذ نوشتم
i wrote letter a letter U چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
to read over something U چیزی را کاملا خواندن
read only U تنها خواندنی
read only U فقط خواندنی
to read too much into U تفسیر ناموجه کردن
read out U بازخوانی
well-read U با اطلاع
well-read U اهل مطالعه و تحقیق
well read U با اطلاع
read in U ارسالی داده از منبع خارجی به کامپیوتر اصلی
to read through something U چیزی را کاملا خواندن
Read me right ... U من را درست درک بکن ...
to read out U بلند خواندن
to read off U از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read through something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read over something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
well read U اهل مطالعه و تحقیق
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
read U مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
read U رسانه ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن است
read U استنباط کردن
read U تعبیر کردن
read U بازخواندن
read U خواندن
read U قرائت کردن
read U گیرندهای که سیگنالهای ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی مغناطیسی را می خواند و به حالت الکتریکی اصلی تبدیل میکند
read U وسیله یا مداری که داده ذخیره شده آن قابل تغییر نیست
read U گیرندهای که میتواند داده از سطح رسانه ذخیره سازی مغناطیسی مثل فالاپی دیسک بخواند یا بنویسد
read U 1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
read U اسکن کردن متن چاپ شده
read U ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
read U بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
read U کانال حمل داده که در دو جهت حرکت میکند
read U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
read U وسیله حافظه که در هنگام تولید داده روی آن نوشته شده بود و محتوای آن فقط قابل خواندن است
read U بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
he cannot read or write U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
he can read the sky U ستاره شناس است
i read him to sleep U برایش خواندم تا خوابش برد انقدر خواندم تا خوابش برد
he read other than distinctly U شمرده نخواند
he read other than distinctly U همه جورخوانده جز شمرده
to sight-read something U از روی ورقه [نت موسیقی] آلت موسیقی بازی کردن
i had a quiet read U که باارامش چیز بخوانم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
read head U نوک خواندن
he could read the future U خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
He can neither read nor write. U نه می تواند بخواند نه بنویسد
read head U نوک خواننده
read head U هد خواندن راس خواندن
read ink U ink nonreflective
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
read only memory U حافظه فقط خواندنی
read pulse U تپش خواندن
read strobe U بارقه خواندن
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
scatter read U دستیابی وخواندن داده ذخیره شده در محلهای مختلف
scatter read U پراکنده خوانی
write once read many U چند باربخوان
write once read many U چند بار بازیاب
write once read many U یکبار نویس
read only storage U انباره فقط خواندنی
to read one a lesson U بکسی نصیحت کردن
to read one a lesson U کسیرا اندرزدادن
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
to read between the lines U معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
to read a book U کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
nondestructive read U خواندن غیرمخرب
read/write U خواندن- نوشتن
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
sight-read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
Read the story U فرم تریو
destructive read U خواندن مخرب
lip-read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
lip read U کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip read U لب خواندن
deep read U بسیار خوانده
deep read U با اطلاع
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
destructive read out U بازخوانی مخرب
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
reed or read U شیر دادن
lip-read U لب خواندن
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
read/write head U نوک خواندن / نوشتن
read the riot act <idiom> U به کسی هشدار دادن
programmable read only memory U حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
the bill was read for the first time U شور اول لایحه تمام شد
To read someone s mind (thoughts). U فکر کسی را خواندن
to read people's hands U کف بینی کردن
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
read/write memory U حافظه خواندنی / نوشتنی
read/write head U هدخواندن- نوشتن
fusible read only memory U MORP که از ماتریسی از اتصالات موجود تشکیل شده که به طور انتخابی به برنامه وصل می شوند
read/write file U فایل خواندنی / نوشتنی
read write privilege U امتیاز خواندن- نوشتن
control read only memory U حافظه فقط خواندنی کنترلی
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
read restore cycle U چرخه خواندن و ترمیم
read write cycle U چرخه خواندن و نوشتن
read write head U نوک خواندن و نوشتن
direct read after write U خواندن مستقیم پس از نوشتن
erasable programmable read only memory U eprom
electrically erasable read only memory U حافظه الکترونیکی پاک شدنی فقط خواندنی
scatter read gather write U خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
read-only memory (ROM) module U خواندنحافظه
letter U نوشته
letter U حرف الفباء
to the letter U طابق النعل بالنعل
letter U حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U سند
letter U معرفی نامه
letter U نویسه
d. letter U حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter U نامه
letter U مراسله
letter U کاغذ ادبیات
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
to a. letter U فرستادن
letter U معرفت دانش
letter U باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter U حرف چاپی
letter of a U اطلاع نامه
letter U اثارادبی
letter for letter <adv.> U نکته به نکته
to the letter <adv.> U نکته به نکته
letter for letter <adv.> U کلمه به کلمه
letter for letter <adv.> U مو به مو
to the letter <idiom> U طبق قانون
letter no U نامه شماره 5
letter of a U اگاهی نامه
to the letter <adv.> U مو به مو
to the letter <adv.> U کلمه به کلمه
letter U حرف
letter of dismissal U انفصال
letter of dismissal U بطلان
letter of dismissal U الغا
Has a letter arrived for me? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
repetitive letter U یات آدرس
repetitive letter U نوشته شده است
scarlet letter U حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
registered letter U نامه سفارشی
letter of reference U معرفی نامه
He signed with the letter U امضاء با حرف او
to kern a letter U فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
letter of attorney U اجازه نامه
letter of attorney U اختیار نامه
letter of attorney U وکالت نامه
letter of dismissal U خاتمه
letter-bomb U بمب نامهای
letter of reference U توصیه نامه
referring to your letter of U با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
letter of dismissal U ترک
The letter is in his own handwriting . U نامه بخط خودش است
Letter of recommendation. U توصیه نامه
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
To mail a letter. U نامه ای رابه پست انداختن
letter scale U مقیاسنامهها
letter opener U سرنامهبازکن
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
letter-bombs U بمب نامهای
under cover of letter no U ضمن نامه شماره
with reference to letter no U با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
four-letter words U واژهی قبیح
four-letter words U واژهیچهار حرفی
letter of dismissal U انقضا
four-letter word U واژهی قبیح
chain letter U نامهی زنجیری
letter of dismissal U رها سازی
letter of dismissal U متارکه
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
I had a letter from my father . U از پدرم کاغذ داشتم
sea letter U سند بیطرفی کشتی
send a letter U نامهای بفرستید
send a letter U کاغذ بدهید
small letter U حرف ریز
take this letter to the post U این نامه راببرید به پستخانه
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
the letter is urgent U نامه فوری است
the letter of the law U لفظ یا نص قانون
the letter of the law U عبارت قانون
the letter of the law U نص یا لفظ شریعت
the original letter U عین نامه
This letter has been tampered with . U در این نامه دست برده شده
four-letter word U واژهیچهار حرفی
letter missive U امر نامه
letter head U کاغذیکه نشان چاپی دارد
letter head U سر کاغذ
letter de chancellerie U نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com